ارتباط عقل با نقل، و راههای رسیدنِ به خردورزی
مصاحبهای از: دکتور یوسف قرضاوی.
مترجم: انعام الله رحمانی؛
عثمان عثمان: جنابِ شیخ، به مسئلهی عقل و نقل اشارهای فرمودید که طبعاً یکی از مسائل جنجالبرانگیز در درازنای تاریخ به شمار میآید و ابن تیمیه هم راجع بدان کتابی را تحتِ عنوان “درء تعارض العقل و النقل” به رشتهی تحریر در آوردهاست. پس چهگونه ممکن است این دو را در یک ترازو قرار داد و یا چگونه میتوان ارتباطِ میانِ عقل و نقل را به تصویر کشید؟
قرضاوی: الله متعال ما را به نعمتِ عقل نوازش داد و بر پیامبراناش وحی فرود آورد و ممکن نیست که آثارِ الهی با هم متعارض باشند… عقل و نقل هردو از جانب الله متعالاند و امکان ندارد وحیِ ثابت عقلِ قاطع را به چالش کشد و دروغ بشمارد؛ بلکه گمانهزنیها و برداشتهاست که از هم متفاتاند.
اگر فرضاً با مسئلهای بر میخوریم که در آن مسئله، عقل با نقل سازگاری ندارد، بدونِ تردید یا عقلِ ما بدان دست نمییابد و یا دلیلِ نقلیییکه بدان استناد میجوییم به درجهی صحت نرسیده؛ اما -طوریکه قبلاً تذکر دادم – تعارضِ دلیلِ نقلیِ صحیح با عقلِ صریح امکانناپذیر مینماید و کتابِ امام ابن تیمیه هم روی همین مسئله میچرخد.
کتابِ مذکور قبل از این به نام “موافقة صحیح المعقول لصحیحِ المنقول” بهپای نشر سپرده شدهبود که بعدها به نامِ ” درء تعارض العقل و النقل” در ده جلد به نشر رسید و تمامِ علماء و دانشمندانِ مسلمان؛ امثال: امام الحرمین، امام غَزَّالی و امام رازی بر همین دیدگاهاند و میگویند: “میانِ عقل و نقل تعارضی وجود ندارد” و اگر بالفرض با نصّی بر میخوریم که با عقلِ قطعی مخالَفتِ آشتیناپذیر دارد، ناگزیریم به تأویلِ نصّ بپردازیم؛ تا سرِ سازگاری با عقل پیدا کند… اما اصلاً ممکن نیست دو امرِ قطعی با هم تعارضی داشته باشند؛ زیرا تعارضِ “حق” با “حق” امکان ندارد… و این دیدگاه، دیدگاهِ بسیاریِ از دانشمندانِ مسلمان است و امام غزَّالی راجع بدان سخنانِ فراوانی دارد؛ چنانچه در کتابهای “إحیاء علوم الدین” “الإعتقاد فی الإعتقاد” و برخی از آثار دیگرش میگوید: “عقل، شریعتِ درونی و شریعت عقلِ برونیست” بدینمعنا که عقل و نقل لازم و ملزومِ هماند و از جایگاه ویژهای برخوردارَند.
وحی فرود آمدهاست تا احتیاجاتِ آدمیان را برآورده سازد و مردم توسّط آن به عدالت و برابری دست یابند:
﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾
ترجمه: ما پيغمبران خود را همراه با دلائل متقن و معجزات روشن ( به ميان مردم ) روانه كرده ايم، و با آنان كتابهاي (آسماني و قوانين) و موازين (شناسائي حق و عدالت) نازل نموده ايم تا مردمان (برابر آن در ميان خود) دادگرانه رفتار كنند.
وحی فرود آمدهاست تا مردمان را با خدا آشنا سازد… راههای درست و نادرست را بدانها بنمایاند؛ تا در مسیر درست رَه بپیمایند و از رَهپیمودن در مسیر نادرست اجتناب ورزند. وحی فرود آمده است؛ تا در اختلافاتِ مردم دخالت کند و به قضاوت و داوری بنشیند… وحی آمدهاست تا آنچه را که به انسان ارتباط دارد، به او بدهد و آنچه را که به او ارتباط ندارد، از او بستاند.
دنبالهروانِ اندیشهی کپیتالیستی بدین نظرَند که فرد میتواند مالک هر چیز باشد؛ ولی پیروانِ مکتبِ سوسیالیسم میگویند: ملکیّتِ فردی اساس و منبعِ فساد و نابندوباریهاست. وحی میآید و میگوید: انسان با درنظرداشتِ شروط و ضوابط، میتواند چیزی را به ملکیّتِ خود در آورد… در چنین مسائلی مردم محتاجِ وحی الهیاند و در هنگام اختلاف به آن روی میآورند و عقل را حاکمیّتی در آن نیست و هیچعقلی را توانِ داوریِ آن نیست؛ نه عقلِ روشنفکر و نه عقلِ بیسواد… نه شرقی و نه غربی و نه عقلِ این و آن.
عثمان عثمان: اینجا با مشکلی مواجه میشویم، بله…
قرضاوی: بله، عقل در جای خود قرار دارد و نقل در جای خود… یکی از مهمترین کارهاییکه عقل میکند این است که وحی را برای ما معرّفی میکند و میشناساند… وحی [بدونِ عقل قابل درک و فهم نیست و] میباید آن را به دیگران فهماند:
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾
ترجمه: آيا دربارهی قرآن نمي انديشند (و مطالب و نكات آن را بررسي و وارسي نمي كنند؟) يا اين كه بر دلهائي قفلهاي ويژه اي زدهاند؟
﴿كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ﴾
ترجمه: (اي محمّد! اين قرآن) كتاب پرخير و بركتي است و آن را براي تو فرو فرستاده ايم تا درباره آيه هايش بينديشند ، و خردمندان پند گيرند.
﴿….وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ…﴾
ترجمه: … اگر اينگونه افراد، سخن گفتن در اين باره را به پيغمبر و فرماندهان خود واگذارند (و خبرهائي را كه مي شنوند فقط به مسؤولان امور گزارش دهند) تنها كساني از اين خبر ايشان اطّلاع پيدا مي كنند كه اهل حلّ و عقدند و آنچه بايست از آن درك و فهم مي نمايند.
راجع به نزولِ قرآن میفرماید:
﴿…آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ…﴾
ترجمه: … بخشي از آن، آيه هاي «مُحْكَمَات» است (و معاني مشخّص و اهداف روشني دارند و) آنها اصل و اساس اين كتاب هستند، و بخشي از آن آيههاي «مُتَشَابِهَات» است، (و معاني دقيقي دارند و احتمالات مختلفي در آنها مي رود…).
چرا الله متعال تمامِ آیات قرآنی را مُحکم و واضحالدلالة فرود نیاورد؟ بهخاطریکه انسانها عقلهایشان را به کار اندازند… استنباط کنند و اختلاف ورزند؛ زیرا اختلاف ریشه در نهادِ آدمی دارد. وظیفهی عقل این است که خواستهها و تقاضاهایِ آدمی را در روشنی اصول و ضوابطِ شرعی مورد استنباط قرار دهد… عقل، محلِّ شریعت و پایگاه عفو و گذشت است؛ چنانچه در این حدیث آمدهاست:
«مَا أَحَلَّ اللَّهُ فِى كِتَابِهِ فَهُوَ حَلاَلٌ وَمَا حَرَّمَ فَهُو حَرَامٌ وَمَا سَكَتَ عَنْهُ فَهُوَ عَافِيَةٌ فَاقْبَلُوا مِنَ اللَّهِ عَافِيَتَهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُنْ نَسِيًّا»
یعنی: آنچه را که خدا در کتاباش حلال قرار داده است، حلال است و آنچه را که حرام قرار دادهاست، حرام است و آنچه را که در مورد آن سکوت کردهاست، بخششی از جانب خداست، پس بخششِ الهی را بپذیرید؛ زیرا خدا فراموشکار نیست.
عقل مجال دارد تا در عالَم هستی… عالَم بالا و عالَم پایین… عالَم حیوانات و نباتات… عالَم جمادات و افلاک… عالَم دریاها و خشکهها به تفکر بپردازد… اختراع کند و از خود خلاقیت نشان بدهد و این چیزیست که قرآن و اسلام ارمغانآورِ آن است.
څرګندونه مو لاندې وليکئ