سکولاریزم سیاسی یا نفاق مدرن
سکولاریزم سیاسی یا نفاق مدرن
نویسنده: فضل الرحمن فقیهی استاد دانشگاه هرات
مقدمه
عدم تبیین برخی ادعاها مایۀ خطر برای جامعۀ اسلامی میشود و انسانهای بیخبر را در معرض سردرگمی خطرناک قرار میدهد. سکولارزم مشربان، میکوشند تا با دروغ پراکنی از جانبی ادعای مسلمانی و ایمان دارند، از جانب دیگر، اسلام را عاری و خالی از نظام سیاسی میدانند و از حقیقت کمال دین غیر مستقیم انکار میورزند تا بدین طریق، افراد عوام را بفریبند و در هالهیی از سردرگمی واقع سازند.
این نوشته، تمرکزی است بر چیستی سکولارزم سیاسی و اینکه دارای چه مشخصهیی است و با چه شعاری وارد میدان شده است. تبیین چیستی این نوع اندیشه و اینکه چه گونه سکولارزم مشربان با منافقت از حقایق دین الهی، چشم پوشی میکنند و با دروغ پردازی مردم را به شک و تردید، رو به رو میسازند از اهداف این مقاله است.
گونههای سکولاریزم
سكولارزم سیاسی در حقیقت نفاق مدرن است. مطابقت واقعیتهای تفکر در طول حیات انسانی، سکولاریزم و هواداران آن به دو گونه تقسم میشوند: سکولاریزم فلسفی و سکولاریزم سیاسی، چنانچه برخورد نصوص شرعی الهی با این دو طرز فکر و عمل نیز آشکار است.
- سکولاریزم فلسفی یعنی دورساختن خدا و نیروی ماوراء الطبیعه از محیط فکر و عقیده و از حوزۀ عمل و زندگی است. هواداران این اندیشه در همه امور فکر و عقیده و تمام بخشهای حیات، به طور آشکار ضد خدا هستند و سلطۀ الهی را در عقیده و عمل مردود میشمارند. نمونۀ این ادعا، نظامهاییاند که در همه امور حیات بر ضد خداجویی و خداپرستی به طور آشکار مبارزه میکنند.
- سکولاریزم سیاسی یعنی که خداوند در حوزۀ امور عبادی و رسوم و عنعنات دخیل و محترم است و مورد پرستش و تقدیس قرار میگیرد، اما در حوزۀ حاکمیت و نظام زندگی، کاری ندارد و خود انسانها نظام و حاکمیت خود را میسازند. هواداران این اندیشه، ادعا میکنند که مردم متدین حق دارند خدای خود را پرستش کنند و به ادای نماز و روزه و پرداخت صدقات و این گونه اعمال فردی بپردازند. دانشمندان دینی هم حق دارند و آزاداند در مسجد و مدرسه به تدریس دین به شکل منفعلانه بپردازند و مردم را به امور عبادی و به رحم و شفقت با یکدیگر، دعوت کنند و به همین اندازه وظیفۀ شان ختم میشود. اما دینداران و دانشمندان دین حق ندارند در تنظیم امور سیاست و حاکمیت صاحب رأی و حق باشند و نیز دین و شریعت الهی حق ندارد به حوزۀ امور سیاسی و حاکمیت و بخشهای زیرمجموعهاش چون اقتصاد و امور مدنی بپردازد و نظری بدهد؛ چه رسد که ادعای حاکمیت داشته باشد.
با چنین اندیشه و تفکر خلاف تعالیم الهی و خلاف عقل و منطق سالم است که هواداران سکولاریزم، اسلام را به نامهای «اسلام سیاسی و غیر سیاسی» و یا «اسلام تندرو و میانهرو» و به چنین نامها نامگذاری میکنند تا اهداف شوم خود را در روی زمین و در جوامع اسلامی پیاده نمایند.
منافقت سکولاریزم
با یک دید عمیق معلوم میشود که سکولاریزم سیاسی، دقیقا منافقتی است که در دورۀ معاصر ما در برخی سرزمینها و بهخصوص در کشورهای اسلامی و علی الخصوص در کشور ما از طرفداران این طرز فکر صورت میگیرد. این طرز فکر و ادعا را باید «نفاق مدرن» نامید. هواداران این طرز فکر و نفاق مدرن در حقیقت میخواهند به طور پنهانی و با منافقت پیشرفته و عصری، هم مردم را فریب دهند و هم پروردگار جهان و دینش را به ریشخند و تمسخر بگیرند.
طرفداران سکولاریزم سیاسی، در حقیقت به کامل بودن شریعت الهی عقیده ندارند، اما با منافقت میخواهند این طرز فکر خود را پوشیده نگه دارند و به این طریق، جامعۀ اسلامی را با افکار دروغین خود مسموم سازند و به دین خدا تهمتهای ناروا بر بندند. از جانب دیگر بتوانند در لباس افراد مؤمن، اهداف شوم خود را پیاده کنند و از انتقام جویی و تعرض اهل ایمان در امان بمانند.
گروهی از اینان عقیده به حقانیت و کمال شریعت ندارند؛ اما به دروغ ابراز ایمان میکنند و میخواهند اهل ایمان را فریب دهند؛ همچنان که منافقان در صدر اسلام به دروغ ابراز ایمان میکردند. قرآنکریم از حال منافقان که چنین میکردند خبر میدهد:
«هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ». (آل عمران: 167)».
(آن روز آنان به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان، به زبان خويش چيزى مىگفتند كه در دلهايشان نبود و خدا به آنچه مىنهفتند داناتر است).
گروهی دیگر با خبث باطنیی که دارند، از کمال شریعت الهی انکار دارند و آن را برای حیات بشر کافی نمیدانند. اینان ادعا میکنند که اسلام، نظام مدوّنی برای تنظیم امور سیاسی جوامع انسانی ندارد. این در حالی است که از بس جهل مرکب دارند، حتی کمترین توجهی به مبانی دینی و اساسات شریعت الهی نکردهاند؛ حتی اگر از آنان بپرسی، یک بار هم کتاب خدا را از اول تا آخر نخواندهاند و بدون علم و دانش به کتاب خدا، با تحکُّم و غیرمسؤولانه ابراز نظر مینمایند. اینان نفهمیدهاند که اسلام نظام کاملی است که باید یا آن را همه قبول داشت، یا دم از اسلام نزد. ادعای ایمان به بخشی از شریعت و فروگذاشتن برخی دیگر در حقیقت نفاقی است که دامنگیر مدعیان چنین اندیشهیی شده است. نص قرآنکریم به تقبیح چنین طرز فکر و عملی صراحت دارد؛ آنجا که فرموده است:
«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ». (بقره: 85)
(آيا شما به پارهیى از كتاب [تورات] ايمان مىآوريد و به پارهیى كفر مىورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سختترين عذابها باز برند و خداوند از آنچه مىكنيد غافل نيست).
به همین گونه اینان چنان ذهن کور و کر دارند که هم از تقنین و تشریع امور سیاسی که در گفتار پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم با فصول و ابواب متعدد موجود است و در فقه اسلامی تدوین شده انکار میکنند و هم از حقایق تاریخی شرایع الهی و بهویژه اسلام انکار میکنند و حاکمیت اسلام در طول قرون متمادی را نادیده میانگارند. وقتی برای شان دلایلی روشن و تابناک از کتاب و سنت، از فقه اسلامی و از حقایق تاریخ اسلام ارائه میشود، به جهل مرکب میپردازند؛ طوری که نصوص شرعی را تأویلات فاسد میکنند، و از حقایق تاریخی انکار مینمایند و توجیه نابخردانه و مغرضانه مینمایند. چشم بینا و گوش شنوا ندارند و مشاعر آنان مسدود گشته است:
«وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ». (البقره: 171).
(مثل [دعوتكننده] كافران چون مثل كسى است كه حيوانى را كه جز صدا و ندايى [مبهم چيزى] نمىشنود بانگ مىزند [آرى] كر اند لال اند كور اند [و] درنمىيابند).
اینان وقتی در امور سیاست و حاکمیت و تشریع و قانونگذاری از حاکمیت شریعت انکار میکنند، در حقیقت به گونۀ خفی و پوشیده به خدا شریک آوردهاند و خدایی جز پروردگار جهانیان را به رسمیت شناختند. قرآنکریم کسانی از نصارا را که به تشریع و قانونگذاری غیر الهی و انسانی قایل شده بودند، بندۀ انسانهای همانند خود شان معرفی کرده و از دایرۀ دین بیرون میداند، آنجا که فرموده است:
«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ». (التوبه: 31).
(اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيت گرفتند با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست منزه است او از آنچه [با وى] شريك مىگردانند).
این آیۀ مبارکه، قایل شدن حق تحریم و تحلیل امور و اشیاء، و نیز تشریع و قانونگذاری انسانی صرف را، بندگی برای غیر خدا معرفی مینماید و کسانی را که به تشریع و تقنین غیر الهی قایلاند، از دایرۀ ایمان بیرون میداند و مشرک معرفی مینماید.
در حدیثی به روایت ترمذی از عدی بن حاتم در تفسیر این آیۀ مبارکه آمده است:
«أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا يَعْبُدُونَهُمْ، وَلَكِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا أَحَلُّوا لَهُمْ شَيْئًا اسْتَحَلُّوهُ، وَإِذَا حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ شَيْئًا حَرَّمُوهُ». (ترمذی، حدیث: 3095)
(بدان که اینان طوری نبودند که آنان را عبادت کنند؛ اما وقتی چیزی را برای شان حلال اعلام میکردند، آن را حلال می شمردند و هرگاه چیزی را حرام اعلام میکردند، آن را حرام میدانستند).
به همین گونه از حذیفه رضی الله عنه روایت شده که چون در باب معنای آیۀ: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» از وی پرسیده شد که آیا نصرانیان بزرگان خود را عبادت میکردند؟ گفت:
«لَا، كَانُوا إِذَا حَلُّوا لَهُمْ شَيْئًا اسْتَحَلُّوهُ، وَإِذَا حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ شَيْئًا حَرَّمُوهُ» (خلال: حدیث: 1306؛ زحیلی، 1418: 5، 280).
(نه [بزرگان خود را] عبادت نمیکردند، بلکه هرگاه برای شان چیزی را حلال اعلام میکردند آن را حلال میدانستند و هرگاه چیزی را حرام اعلام میکردند آن را حرام میشمردند).
نتیجهگیری
نتیجه سخن اینکه سکولاریزم سیاسی، یعنی جدایی دین از امور سیاسی و حاکمیت، از طرف هواداران این طرز فکر، اندیشۀ باطلی است که با مبانی دین اعم از کتاب و سنت صحیح در تضاد میباشد و برخلاف واقعیتهای همه شرایع الهی و بهویژه شریعت اسلام است.
از جانب دیگر ادعای سکولاریستان سیاسی که خود را با دیانت میدانند و چنین میگویند که سکولاریزم با دینداری منافات ندارد، سخن پوچ و بیاساس است و انکار از حقایق دین و منافقتی است که اگر اندکی در مبانی دین تعمق صورت بگیرد، این منافقت شان آشکار میشود. لذا تفکر جدایی دین از امور سیاسی و آن را در چارچوبۀ امور عبادی و عنعنات مردمی محصور کردن، و همراه آن ادعای ایمان داشتن و ابراز تدیُّن کردن، منافقتی است که در دورۀ معاصر ما از طرف هواداران نامرد سکولاریزم صورت میگیرد و باید آن را «نفاق مدرن» نامید؛ اصطلاحی که کاملاً بر هواداران این طرز فکر و عمل مصداق واقعی دارد.
مآخذ و منابع
- قرآنکریم.
- ترمذي، ابو عيسي محمد بن عيسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاك. (1395 هـ – 1975 م). سنن الترمذي. تحقيق وتعليق: احمد محمد شاكر (جـ 1، 2) ومحمد فؤاد عبد الباقي (جـ 3) وإبراهيم عطوة عوض المدرس في الأزهر الشريف (جـ 4، 5)، مصر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي.
- خلال البغدادی، أبو بكر أحمد بن محمد بن هارون بن يزيد الحنبلي. (1410هـ – 1989م). السنة لابی بکر الخلال. المحقق: د. عطية الزهراني، چاپ اول، ریاض: دار الراية.
- زحيلي، د وهبة بن مصطفى. (1418ﻫ) .التفسير المنير في العقيدة والشريعة والمنهج. چاپ دوم، 30جلد، دمشق: دار الفكر المعاصر.
څرګندونه مو لاندې وليکئ